نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





کاش یکی پیدا میشد

وقتی که میدید گلوت ابر داره  و چشات بارون

به جای اینکه بپرسه

"چته؟چی شده؟؟"

بغلت کنه و بگه:

 

گریه نکن...


[+] نوشته شده توسط amirali در 19:35 | |







پسر :شنیدم داری ازدواج می کنی ..مبارکه..خوشحال شدم شنیدم..

 

 
دختر :مرسی..انشااله قسمت شما..

پسر:می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام؟

دختر:چی می خوای؟

پسر:اگه یه روز صاحب یه پسر شدی می شه اسم منو بذاری
 
روش؟

دختر:چرا؟می خوای هر موقع که نگاش می کنم ..صداش می کنم
 
درد بکشم؟؟

پسر:نه..آخه پسرا عاشق مامان هاشون می شن..می خوام
 

 

 بفهمی چقدر عاشقت بودم...


[+] نوشته شده توسط amirali در 19:33 | |








[+] نوشته شده توسط amirali در 19:32 | |







باران نبار !

نبار لعنتی !

یارم با دیگری بیرون است...!!!

 

سرما میخورد...!!!


[+] نوشته شده توسط amirali در 19:30 | |







امروز یک بار دیگه احساس بعد گشتم برام  تازه شد

همون احساسی که تا زنده باشم از یادم نمیره

نمیدنم چرا ولی امروز فکر میکنم خیلی غریبم

غریت از عشق غریت از  همه چیز

خدایا !!!!!!!!!

ای کاش من به دنیا نمیومدم !

تا اینجوری شکست تلخی را در زندگی ام تجربه کنم .


[+] نوشته شده توسط amirali در 16:3 | |







امشب بازهم دلم گرفته نمی خوام که ادامه بدم

نمیخوام که بازهم به روزهای سخت گذشتم برکردم

دیگه دوست ندارم به خدا خسته شدم

خسته از همه چیز از همه کس!!

نمیخوام که دیگه زنده بمونم

امشب اونی که من فکر می کردم که منو درک میکنه ...............

نمیخواهم که دیگه ادامه بدم  


[+] نوشته شده توسط amirali در 16:1 | |







اون که یه وقتی تنها کسم بود

 

تنها پناه دل بیکسم بود

 

تنهام گذاشت رفت

 

رفت از کنارم

 

از درد دوریش من بیقرا

 

خیال میکردم پیشم میمونه

 

ترانه عشق واسم  میخویه

 

خیال میکردم یه هم زبونه

 

نمیدنستم نا مهربونه

 

با اینکه رفته اما هنوزم

 

از داغ عشقش دارم میسوزم

 

فکر و خیالش همش باهام

 

هرجا که میرم جلو چشامه

 

دلم میخواد تا دوم بیارم

 

رو درد دوریش مرحم بزارم

 

اما نمیشه راهی ندارم

 

نمیتونم من طاقت بیارم

 

نمیتونم من طاقت بیارم

 


[+] نوشته شده توسط amirali در 16:1 | |







در اولیـن نگـــاه تــــو ای نـازنین دل بـاخـتـــم

ای کاش نمیدیدم تـو را خود را به دام انداختـم

آهنگ برایت ساختـم عمری به پایت بـاخـتـــم

در درد بی داد زمان سوختـم ولیکن ساختــم

در اولیـن نگــاه تـــو ای نـازنین دل بـاخـتــــم

ای کاش نمیدیدم تو را خود را به دام انداختـم


[+] نوشته شده توسط amirali در 16:0 | |







سلام ای بی وفا ،‌ ای بی ترحم 
 سلام ای خنجر حرفای مردم 
 سلام ای آشنا با رنگ خونم 
سلام ای دشمن زیبای جونم 
بازم نامه می دم با سطر قرمز 
 آخه این بار شده من با تو هرگز 
 نمی خوام حالتو حتی بدونم 
 تعجب می کنی آره همونم 
 همونی که زمونی قلبشو باخت 
 همون که از تو یک بت ،‌ یک خدا ساخت 
 همونی که برات هر لحظه می مرد 
 که ذکر نامتو بی جون نمی برد 
همونم که می گفتم نازنینم 
بمیرم اما اشکاتو نبینم 
 همون که دست تو ،‌ مهر لباش بود 
 اگه زانو نمی زد غم باهاش بود 
حالا آروم نشستم روی زانوم 
 ولی دیگه گذشت اون حرفا ،‌ خانوم 
 تعجب می کنی آره عجیبه 
 می خوام دور شم ازت خیلی غریبه 
 خیال کردی همیشه زیر پاتم ؟
 با این نامردیات بازم باهاتم ؟
 برات کافی نبود حتی جوونیم 
 تموم شد آره گم شد مهربونیم 
 دیگه هر چی کشیدم بسه دختر 
 نمی بینیم همو این خوبه ،‌ بهتره 
 دیگه بسه برام هر چی کشیدم 
 فریبی بود که من از تو ندیدم ؟
 دروغی هست نگفته مونده باشه ؟
 کسی هست تو خیال تو نباشه ؟
عجب حتی دریغ از یک محبت 
دریغ از یک سر سوزن صداقت 
 دریغ از یک نگاه عاشقونه 
 دریغ از یک سلام بی بهونه 
نه نفرینت چرا ، این رسم ما نیست 
 اگر چه این چیزا درد شما نیست 
گل بیتا چرا اخمات توهم شد؟
 چیه توهین به ذات محترم شد ؟
 دیگه کوتاه کنم با یک خدافظ 
 که عشق ما رسید به سد هرگز


[+] نوشته شده توسط amirali در 15:59 | |







 

برایم گریه کن امشب که تنها امشبم با تو

برایم گریه کن فردا که جز یادی نخواهد بود

نمی خواهم که بر گورم لب مهروب به افسای

و یا بی من نمی خواهم که بیادی دیگری مانی

برایم گریه کن امشب که تنها امشبم با تو

باریم گریه فردا که جز یادی نخواهد بود

به رویم بوسه زن امشب که تنها امشبم با تو

به جز از امشبم اینجا شب دیگر نخواهم بود

برایم گریه کن امشب که تنها امشبم با تو

برایم گریه کن فردا که جز یادی نخواهد بود


[+] نوشته شده توسط amirali در 15:59 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد